جانان من نمیدانی صدایت چه بوسیدنی می شود وقتی با اشتیاق دلنوشته هایم را نثارت میکنم و صبحم را به زیباترین شکل ممکن بخیر می کنم صبح وقتی که شد قلبم را از نو برایِ کنارِ تو تپیدن کوک می کنم این یعنی خودِ خود زندگی دیدی همه میگن من باید اولویتِ اولت باشم ولی من میخوام اولویتِ دوُمِت باشم به دلیل اینکه ازت میخوام اولویتِ اولت خودت باشی آرزوهات هدف هات زندگیت باشه چون میخوام شاهد پیروزیِ تو باشم نه مانع رسیدنِ تو به زندگیِ رویاییت میخوام من انگیزت باشم ؛ من نیاز های تورو به نیاز های خودم اولویت میدم چون عاشقتم مینویسم برای تو که قشنگرین اتفاق زندگیمی با خیالت بودنت به من زندگی بخشیدی امیدِ زندگیم شدی انگیزهی راهم شدی نورِ چشام شدی خندهی لبام شدی درمونِ دردام شدی آرامشِ قلبم شدی میدونی چیه یه سری ها هستن خیال حضورشون تو زندگی هم رنگ داره بو داره حس داره دقیقا مثل خود طُ خیالت بمونه برام آرامش زندگیم يه روز يكی بهم گفت دو نفری كه روحشون متعلق به همديگه باشه رو هيچ جوره نميشه از هم جداشون كرد حالا هر چقدرم كه دنيا بازيشون بده و از هم دور بشن بازم به هم بر ميگردن و آخرشم به همديگه ختم ميشن خیلی دلم برات تنگ میشه بیشتر از اونی که بشه به زبون آورد. مهم نیست چقدر نگاهت کنم ولی بازم کافی نیست من همیشه و هر لحظه و هرجا باشم نیازت دارم شما بهش میگیددوستت دارم ولی غسان کنفانی میگه: تو اما وارد رگ هایم شدی و همه چیز تمام شد و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم همینقدر قشنگ و مبتلا
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|